هاستینگ وابستگی - پروانگی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پروانگی

آنقدر غمگینم که گریه به کارم نمی آید


نگاهت شوخی کوچکی بود که خندیدن را از یادم برد


این تنهایی از سرم زیاد است


لبریز می شوم هر روز و تو را کم می آورم


آب از سر من گذشت


لاقل تو بخند


تا بودنت را باور کنم
.....
1393

...

پ.ن:

هیچی برای گفتن نیست

جز:

می دونستی ولی چیزی نگفتی

می دونستی ولی مغرور بودی

همون اندازه که وابسته بودم

همون اندازه از من دور بودی

.


نوشته شده در جمعه 93/3/9ساعت 7:28 عصر توسط پروانگی نظرات ( ) |


Design By : Pichak